کلک

کاشکی اون روز می دونستم همه کارات کلکه

باید از نگام می خوندی عشق من برات تکه

خیلیا از ازم می پرسن چرا از غم می خونم

می خونم همه بدونن عشقا دوز و کلکه

اگه پرواز دل من روی یک خط غمه

اگه طول خط عمرم پره از پیچ و خمه

باید از جاده ی غم یه درس عبرت بگیرم

توی این راه بمونم عشقمو پس بگیرم

بازی نکن بادل من دل من بازیچه نیست

دیگه بس کن بی حیا نفست همیشه نیست

اگه تنها شدنم ای خدا یه قسمته

پس بزار تنها بمونم تنهایی یه نعمته

خواستی بری با رفتنت اشک منو در بیاری

خواستی بری با رفتنت غم روی غم هام بزاری

خواستی بری با رفتنت یه زخم کهنه بزاری

حالا می خوای برگردی و تیشه به ریشه ام بزنی

آره بدون کور خوندی و اسیر کارات نمی شم

دیگه برام تو مردی و کابوس رویاهات می شم

بزار برو ای لعنتی تو از جون من چی می خوای

می خوای برات من بمیرم نه بابا کم نمی خوای

بازی نکن با دل من دل من بازیچه نیست

دیگه بس کن بی حیا نفست همیشه نیست

اگه تنها شدنم ای خدا یه قسمته

پس بزار تنها بمونم تنهایی یه نعمته

خدا یار بی کسونه خدا خیلی مهربونه

تو برو با روزگارت چی می شه خدا می دونه

یادمان باشد

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم پر پروانه شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم. یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم