یادم باشد

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد و نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد و خطی ننویسم که کسی را آزار دهد.
یادم باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست.
یادم باشد جواب کینه را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم.
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم.
یادم باشد از چشمه درس...ِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن.
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست...

خاک

خاک،عاشقی می داند، گریه میکند، رنج می کشد

و صبر میکند ،سر به آستان مرگ می گذارد،

بر شانه هایش گریه می کنداما نمی میرد،...

خاک عاشقی صبور است ، بر برگ های پاییز بوسه می زند

،تقدیر جهان را عوض میکند،

جوانه ها را بیدار،و درخت ها را خواب می کند

اما خود هرگز نمی خوابد...!

خاک عاشقی صبور است که سال هاو سال ها

 برای آسمان صبر می کند ،..

و من ، همانم ، که از خاک امده ام،

چون خاک عاشقم ،

وچون خاک،روزی، صبوری را هم خواهم اموخت..
 

(جبران خلیل جبران)

ظرفیت

«خدا به بنده هاش باندازه ظرفیت و توانشون لطف میکنه ومصیبت که از جمله لطف های خداست برای برگشت انسان به خود و جلوگیری از کفران نعمته . در حقیقت هر چقدر ظرف ما بزرگتر باشه خدا بیشتر توش میریزه»...

صحیفه سجادیه ( کپی از http://mypoem.blogsky.com/)

بسم الله الرحمن الرحیم

اى معبود من ترا مى‏ستایم و تو شایان ستایشى، در برابر احسان کاملت نسبت بمن، و فراوانى نعمتهایت بر من، و بسیارى عطایت در باره من، و بر رحمتى که مرا به آن برترى داده‏اى، و نعمتى که بر من سرشار ساخته‏اى. زیرا چندان در باره‏ام احسان کرده‏اى که شکر من از آن قاصر است. و اگر احسان تو نسبت بمن و سرشارى نعمتهایت بر من نمى‏بود، به احراز بهره خود و به اصلاح نفس خود نمى‏رسیدم. ولى تو در باره‏ام احسان آغاز کردى، و از رنج کوشش در کفایت امورم بى‏نیازم ساختى، و مشقت بلا را از من برگرداندى، و قضاى خوفناک را از من باز داشتى - اى معبود من - پس چه بسا بلاى مشقت بارى که آن را از من برگرداندى! و چه بسا نعمت سرشارى، که چشمم را به آن روشن ساختى و چه بسا احسان بزرگى که از آن تو نزد من است!
توئى که هنگام بیچارگى دعایم را اجابت کردى. و هنگام در افتادن به گناه از لغزشم در گذشتى، و حقم را از ستمکاران باز ستاندى. اى معبود من - من آنگاه که از تو مسئلت کردم ترا بخیل ندیدم. و چون آهنگ تو کردم ترا گرفته نیافتم. بلکه ترا نسبت به دعایم شنونده و در باره خواهشهایم عطا کننده یافتم: نعمتهایت را در هر حال از حالاتم و در هر زمان از زمانهایم بر خود سرشار یافتم، از این رو تو نزد من ستوده‏اى، و احسانت پیش من مشکور است. جان و زبان و عقل من ترا همى ستایند: چنان ستایش که به پایگاه کمال و به کنه شکر رسد، چنان ستایش که در حد خشنودى تو از من فراز آید. پس در آن وقت که تعدد راهها مرا خسته سازد، و اى در گذرنده از لغزش من، که اگر عیب پوشى تو در باره من نمى‏بود هر آینه از رسوا شدگان مى‏بودم، و اى دستگیر من از سر یارى، که اگر یاریت نسبت به من نمى‏بود هر آینه از مغلوبان مى‏بودم. و اى کسى که پادشان در پیشگاهش یوغ مذلت را به گردنهاشان نهاده‏اند، و از این رو از حمله‏هایش ترسانند. و اى سزاوار پرهیزگارى. و اى کسى که نامهاى نیکو مخصوص او است. از تو مسئلت مى‏کنم که از من در گذرى و مرا بیامرزى زیرا من بى‏گناه نیستم که در برابر مؤاخذه تو حجت آورم، و نیرومند نیستم که غلبه کنم و گریز گاهى ندارم که بگریزم، و از تو مى‏خواهم که از لغزشهایم در گذرى، و پوزش و بیزارى مى‏جویم از آن گناهانم که مرا گرفتار ساخته، و بر من احاطه کرده، چندانکه نابودم ساخته.

از شر آن گناهان - اى پروردگار من - به حال توبه بسوى تو گریخته‏ام، پس توبه‏ام را بپذیر و به حال پناه جستن، پس پناهم ده، و به حال زینهار خواستن، پس خوارم مگذار، و به حال سؤال، پس محرومم مگردان، و به حال دست به دامن شدن، پس به دشمن تسلیمم مکن، و به حال خواهش، پس ناامیدم باز مگردان.ترا خواندم - اى پروردگار من - در حالى که مسکین و زار و ترسنده و هراسان و نگران و فقیر و بیچاره آستان توئم. بتو شکایت مى‏کنم - اى معبود من - از ناتوانى خود در شتاب کردن بسوى آنچه به دوستانت وعده دادى، و در دورى گزیدن از آنچه دشمنانت را از آن بیم داده‏اى، شکایت مى‏کنم از بسیارى عمهایم، و از وسوسه نفسم - اى معبود من - تو مرا به نیت بدم رسوا نکردى، و به گناهم هلاک نساختى. ترا مى‏خوانم، پس مرا اجابت مى‏کنى، اگر چه چون تو مرا مى‏خوانى در اجابتت کند باشم و هر حاجتى که دارم از تو مى‏خواهم، و هر کجا باشم راز خود را پیش تو مى‏سپارم. پس جز ترا نمى‏خوانم و به غیر تو امید ندارم. لبیک لبیک: تو مى‏شنوى شکایت کسى را که شکایت نزد تو آورد، و رو مى‏آورى به کسى که بر تو توکل کند، و مى‏رهانى هر که را به پناه لطف تو در آید و بلا را بر طرف مى‏کنى از هر که بتو پناه مى‏آورد.
-
اى معبود من - پس مرا به علت ناسپاسیم از خیر جهان و این جهان محروم مکن، و آن گناهانم را که مى‏دانى بیامرز. اگر عذاب فرمائى پس به علت آن است که من آن ستمکار سهل انگار اهمال پیشه گناهکار کوتاهى کننده فرو گذارنده به غفلت گزارنده بهره خویشم. و اگر بیامرزى، پس به سبب آن است که تو مهربان‏ترین مهربانانى.

زندگی

زندگی رازیست غیر قابل پیش بینی پر از نا امنی پر از شگفتی و در حقیقت زیباییش همین است اوج آمادگی برای پذیرش هر چه او می خواهد

 

زندگی امروز را با فکر کردن به فردا خراب نکن اگر فردایی به تو تعلق داشته باشد خداوند توان مقابله با آن را به تو خواهد داد

 

بهره ی ما از زندگی به اندازه ی عشقیه که ایثار می کنیم

 

زندگی قصه ی تلخیست که از آغازش بس که آزرده شدم چشم به پایان دارم

 

زندگی شرح کتاب روزگار آدماست از یه مادر مهربون تر مثل درویش بی ریاست یه روز از بچه ی دلبند خودت عزیز تره یه روز مثل گربه ای بی چشم و رو و بی حیاست