دل دیونه

توی این دور و زمونه عشق یه جور بلای جونه

دل به هر کسی که می دی شعر رفتنو می خونه

اگه ای دل دیونه سیر شدی از این زمونه

کاری کن عشق تو سینه بمیره زنده نمونه

یه روزی با این بهونه که دلت شده دیونه

پا گذاشتی توی قلبم گفتی از غم زمونه

گفتی روزگار نامرد دلمو شکست تو سینه

گفتی بعد از اون جدایی عشق آخرم همینه

برو دیگه نمی خوام این عشق شومو

نمی خوام تو خواب ببینم آرزومو

برو دیگه خسته ام از با تو بودن

خسته از تلخیه روزا رو شمردن

اگه ای دل دیونه سیر شدی از این زمونه

کاری کن عشق تو سینه بمیره زنده نمونه

یه روزی با این بهونه که دلت شده دیونه

پا گذاشتی توی قلبم گفتی از غم زمونه

روز جدایی

تموم خاطرات من اشکای چشمای منه

دیگه باید خواب ببینم دستم تو دستای من

اما بدون با عکس تو این روزا رو سر می کنم

خیلی بدی کردی به من محاله من ولت کنم

کدوم گلایمو بگم یه عمره از تو دل خورم

تو فکر هیچیو نکن من غصه ها تو می خورم

بازم خدا دل منو برای غم نشونه کرد

تو هم برو مثل همه تنهام بزار و بر نگرد

اما هنوز من چشم به در نیستی بی تو من در به در
نیستی ببینی که بی تو تنهام تو دست گرمت تو اوج سرما

فکر نمی کردم روز جدایی به دیدن من تنها نیایی

سردیه عشقمو بهش فروختم

وقتی دیدمش بد جوری سوختم

دستات تو دستش نگاه می کردی

کاشکی می رفتی حیا نکردی

خیلی دلم گرفت ازت دیگه سراغمو نگیر

فقط یه عکس ازت دارم بیا اینم ازم بگیر

این روز می فهمی قدرمو اما نمی دونی کجا

بمیرم واسه غربتم محاله این ورا بیام

یه عمره بغضه تو گلوم یه آهه سردی تو صدام

مهمون نوازی این نبود خاک خدا دارم می یام

من که دیگه دارم می رم نگی رفتو حرفی نزد

خدا نگهدارت باشه گرچه دلم رنجید ازت

یادت بیاد حرفای من لب های تو اشکای من

آخه برات من چی کار نکردم

زجرم می دادی دعات می کردم

چه شب ها من غصه ها تو خوردم

تو تب می کردی برات می مردم

یادت می یاد من همونی هستم

که شب ها تا صبح بیدار می شستم

دستات تو دستش نگاه می کردی

کاشکی می رفتی حیا نکردی

دوست دارم

بهم می گن ساده نباش دوست نداره

می گن دست رو دست غریبه ها می زاره

بهم می گن که تو منو بازیچه کردی

می گن یه روزی می ری و بر نمی گردی

نمی دونن عشق منی غرورمو نمی شکنی

آسمونم زمین بیاد بدون فقط مال منی

بگو تو هم دوستم داری

بگو مرحم رو زخمام می زاری

نزار از دوریت بمیرم نگو که تنهام می زاری

بگو که سردی با همه دوستم داری یه عالمه

نزار بگن بازیچتم بزار بگن دوستم داری

نزار که عشق منو تو رنگ جدایی بگیره

نمی زارم یه بی وفا عشقمو از من بگیره

بزار بگم به تو دوست دارم نرو

نگو برو تو رو نمی خوام

دورمو خط بکش عزیزم

دستمو تنها نزار گلم

بزار که فریاد بزنم

می خوام بگم دوست دارم

حرفات تموم شد دیگه چیزی ندارم بگم

اگه منو نمی خوای باشه از پیشت می رم

اما بدون باز می یام سراغتو می گیرم

تنهام گذاشتی ولی بازم برات می میرم

کاش بدونی بی کسی چی به روز من آورد

این همه بی مهریا تو رو از یادم نبرد

می رم ولی خوب بدون واست تنگ می شه دلم

با چشم گریون می گم خدا نگهدار گلم

برو

منو عاشق نگات کردی چرا

چرا خواستی بشکنم با یک نگاه

کاری کردی بمونم به پای تو

چجوری می شه بهت بگم برو

برو برو برو برو برو برو برو برو برو

آخه من خیلی کوچیکم پیش تو

خیلی کم ترم از اون آتیش تو

دارم اذیت می شم هر روز خوشگلم

پاتو بردار دیگه مرده این دلم

برو برو برو برو برو برو برو برو برو

پای معرفت نزار هر چی که هست

مگه می شه دلتو یه روز شکست

من بدم تو خوب خوبی می دونم

گله ای نیست اگه دارم می خونم

من گناهم اینه عاشقت شدم

خیلی ناراحتم از دست خودم

ما که گفتیم تو از عشق ما سری

پس چرا بازم داری دل می بری

برو برو برو برو برو برو برو برو برو

طپش قلب من واسه تو هست و بود

هنوزم دلم می خوام ببرم دست تو موت

پس از ورود تو نفس ربوده شد ازم

تو بودی که ازت سرودم

ولی رفتی تو دادی ترجیح اون تو بگو

از چی تو ناراحتی از پیش من رفتی

یعنی همه اونا تو مستی بود

که می گفتی تا آخرش با من هستی تو

ما هم یه خدایی داریم اینو بدون

اگه تو قصد جدایی داری اینو بدون

یاس همیشه نشسته چش به رات

دلش تنگه واسه ی اون اشوه هات

هر چی خواستی تو گفتم چشم بیا

می دونستم کی غرق می شه کشتیات

ولی جواب چی بود دستت درد نکنه

امیدوارم که رقیب پس فطرت ندونه

از نو

یک اتاق اندازه ی تو از نو
کشف عطر تازه ی تو از نو
یک دهان ترانه ی خط خورده
تشنه ی آازه ی تو از نو
از نو از نو ازنو از نو از نو با تو
دوباره ساده شدن سبک شدن تا تو پریدن
دوباره بسته شدن تا شدن از تو شکستن
دوباره شب کشی و تا سحر از نو بی تو رفتن
باز ترانه ی من از تو دوباره بغض تو از من
باز یک گریه ی سیر باز یک داغ حریر
از نو سایه روشن پنجره های دل گیر
از نو از نو قصه ی عادت زود اما دیر
از نو جاری شدن دل دل من در تصویر
دوباره ترانه ای و باز یک گریه ی سیر