دیگه از تو نمی خونم واسه من دیگه تو مردی
می خوام که همه بدونن همه ی دردام تو بودی
نمی خوام حتی یه لحظه یاد تو بیاد تو قلبم
چرا که دور دلم رو یه حسار سنگی بستم
پشت این حسار قلبم یه کبوتری نشسته
نمی تونه پر بگیره آخه اون بالاش شکسته
هر بلا روی زمینه بباره روی سر تو
هر چی درد بی علاجه بریزه توی دل تو
بسه دیگه زاری نکن بازی نکن با دل من
حق من می نیست می دونی پره غمه این دل من
بعده این عمق نگام نمی خواد گریه کنه
عاقبت با تو شدن آره بدون درد و غمه
مثل آتیش تو صحرا یا که طوفان تو دریا
مثل ظلمت تو شب ها جون به لب موندمو تنها
نمی خوام باز به تو وابسته و آواره بشم
نمی خوام با اون نگات دوباره بیچاره بشم
نمی خوام غربت غم بشینه روی نفسم
بسمه تا دنیا دنیاس من می خوام تنها باشم
اگه پشت سر دنیا یه قیامتی باشه
اگه سر در قیامت به عدالت وا بشه
صادر حکم اگه اون لحظه ی تنهایی باشه
می بینی حتی جهنم نمی خواد با تو باشه
دیگه از تو نمی خونم واسه من دیگه تو مردی
می خوام که همه بدونن همه ی دردام تو بودی
نمی خوام حتی یه لحظه یاد تو بیاد تو قلبم
چرا که دور دلم رو یه حسار سنگی بستم
پشت این حسار قلبم یه کبوتری نشسته
نمی تونه پر بگیره آخه اون بالاش شکسته
هر بلا روی زمینه بباره روی سر تو
هر چی درد بی علاجه بریزه توی دل تو
اگه پشت سر دنیا یه قیامتی باشه
اگه سر در قیامت به عدالت وا بشه
صادر حکم اگه اون لحظه ی تنهایی باشه
می بینی حتی جهنم نمی خواد با تو باشه
Che taraneye topiye in man yeki ke kheyli khosham miyad az in