توی این دور و زمونه عشق یه جور بلای جونه
دل به هر کسی که می دی شعر رفتنو می خونه
اگه ای دل دیونه سیر شدی از این زمونه
کاری کن عشق تو سینه بمیره زنده نمونه
یه روزی با این بهونه که دلت شده دیونه
پا گذاشتی توی قلبم گفتی از غم زمونه
گفتی روزگار نامرد دلمو شکست تو سینه
گفتی بعد از اون جدایی عشق آخرم همینه
برو دیگه نمی خوام این عشق شومو
نمی خوام تو خواب ببینم آرزومو
برو دیگه خسته ام از با تو بودن
خسته از تلخیه روزا رو شمردن
اگه ای دل دیونه سیر شدی از این زمونه
کاری کن عشق تو سینه بمیره زنده نمونه
یه روزی با این بهونه که دلت شده دیونه